معنی نوعی اعدامی

تیرباران

دوستلر

داستلر

محمّدباقر خسروی، محمود علیزاده

نعمت حقیقی

محمدباقر خسروی

مجتبی میرزاده

مهدی رجاییان

محمّدباقر خسروی

احمد کاشانی، پرویز فنّی زاده، داوود رشیدی، رضا کرم رضایی، روح انگیز مهتدی، سروش خلیلی، سعید نیوندی

نوعی خط

نوعی. [ن َ / نُو] (ص نسبی) منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین): من ِ نوعی.

صورت نوعی. [رَ ت ِ ن َ / نُو] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) صورت نوعیه. جوهر حال است در هیولای ثانی و آن جوهریست داخل در جسم و مبداء بود آثار آنراچون روشنائی و سوزندگی و بدین صورت است که نوع اجسام مختلف شود. جوهریست بسیط که وجود آن بالفعل تمام نشود بدون آنچه در آن حلول یابد. (تعریفات جرجانی).

نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری

عام، مثالی

262